جدول جو
جدول جو

معنی ریو خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

ریو خوردن(رَ / رِ گَ دی دَ)
فریب خوردن. (از مجموعۀ مترادفات ص 264) (آنندراج) :
نخورده ز مردانگی ریو نفس
شده کشته در دست اودیو نفس.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو خوردن
تصویر فرو خوردن
خودداری از بروز حالتی مثل خشم یا خنده یا حرف و مانند آن، از میان برداشتن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
رو آوردن، توجه کردن، به طرف کسی یا چیزی رو کردن و به سوی آن رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیز خوردن
تصویر لیز خوردن
سر خوردن، لغزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچ خوردن
تصویر پیچ خوردن
پیچیدن، پیچ و تاب پیدا کردن، خمیدگی پیدا کردن، پیچیدگی پیدا کردن، پیچیدن و جا به جا شدن رگ یا پی یا استخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریب خوردن
تصویر فریب خوردن
گول خوردن، فریفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دریغ خوردن
تصویر دریغ خوردن
افسوس خوردن، حسرت خوردن، دریغ خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
به وجود آمدن تا و شکن در چیزی، چین افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(نُ لَ)
بید خوردن. بید زدن. تباه شدن پشمینه از کرم: عث، بیو خوردن پشم را. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به بیو شود
لغت نامه دهخدا
لغزیدن پای در جایی لغزان سریدن: پایم در برف لیز خورد و بزمین افتادم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیج خوردن
تصویر گیج خوردن
گیج خوردن سر کسی. دوار سر پیدا کردن: سرش گیج میخورد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه خوردن: و جانور هست که مراو را خود شیر نیست البته همان ساعت که بزاید گیاخورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیس خوردن
تصویر کیس خوردن
چین خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
بلعیدن بحلق فرو بردن، تحمل کردن، یا فرو خوردن خشم (غیظ) خودداری کردن از اظهار آن کظم غیظ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریب خوردن
تصویر فریب خوردن
گول خوردن فریفته گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر خوردن
تصویر شیر خوردن
نوشیدن شیر مادر از پستان او یا نوشیدن شیر گاو و گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش خوردن
تصویر پیش خوردن
خوردن قبل از موعد مقرر، پیش خور کردن: امید به پیش خوردنست
فرهنگ لغت هوشیار
چین برداشتن، شکنج یافتن، شکن یافتن، چروک شدن، پست و بلندی یافتن، ناهموار شدن سطح زمین، چین خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
متوجه شدن، توجه کردن، رو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربا خوردن
تصویر ربا خوردن
استفاده کردن از ربا نزول گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریغ خوردن
تصویر دریغ خوردن
غم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بید خوردن
تصویر بید خوردن
سوراخ سوراخ شدن پارچه پشمی و قالی بسبب کرم بید
فرهنگ لغت هوشیار
پیچیدن (دست وپا روده و مانندآن) خمیدگی پیدا آمدن در چیزی، گردیدنمنحرف شدن: از سر کوچه پیچ خورد دیگر او را ندیدم، تاب برداشتن کج شدن (چوب میله آهنی و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کریز خوردن
تصویر کریز خوردن
((کُ. خُ دَ))
آماده شدن باز برای شکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیز خوردن
تصویر لیز خوردن
((خُ دَ))
سر خوردن، لیزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیس خوردن
تصویر کیس خوردن
((خُ دَ))
چین خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرو خوردن
تصویر فرو خوردن
((فُ خُ دَ))
بلعیدن، به حلق فرو بردن، مجازاً، تحمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریب خوردن
تصویر فریب خوردن
((فِ یا فَ. خُ دَ))
گول خوردن، فریفته گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
((وَ یا وُ دَ))
توجه کردن، پناهنده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ربیع خوردن
تصویر ربیع خوردن
((~. خُ دَ))
مجازاً سبزه خوردن، علف خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دریغ خوردن
تصویر دریغ خوردن
((~. خُ دَ))
متأسف شدن، حسرت خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
اکاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
Wrinkle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
морщиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چین خوردن
تصویر چین خوردن
runzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی